سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به حق چیزهای نشنیده

 

 


ارسال شده در توسط W_gita

 این هم سرگذشتی عبرت آمیز

اولی: چی شد که در همین مقطع تحصیلی موندی و ادامه ندادی؟

دومی: ای بابا! اینقدر این بنده های خدا برای خودشون دلیل تراشیدند و هی قانون و ماده وضع کردند که نفهیمدیم و نفهمیدند که این ماده جامد است یا مایع و یا گاز، ولی هر چه بود یکی از همین ماده های سرگردان(چون کس دیگه ای نبود) غافگیرانه خورد به جون من و امثال من و تمام تلاشهایم را نقش بر آب کرد و فعلا ممنوع التحصیل[1](!) شدم.

اولی: ان شاء الله که نامید نشی بلاخره این ماده ها چه سرگردان باشن چی نباشن چون از اکتشافات بشرین روزی ...

دومی:  کاملا حق با شما، به شرط این که در آینده دستگاه بازیافت اجساد هم اختراع شود. 

                       پس خیلی مواظب خودتان باشید.

  [1] . اصطلاح امروزی جدید کاربردی


ارسال شده در توسط W_gita

 دهه فجر گرامی باد 


ارسال شده در توسط W_gita

دلش خیلی گرفته بود واقعا نمی دانست چه درست است و چه غلط؟ اینقدر خودش را عادت داده بود که همه کارها را به نفع دیگران توجیه کند که خود را فراموش کرده بود و یا شاید خودش  گرفتار و متوجه خودخواهی های دیگران نشده بود.

در شرایط و جمعی قرار گرفته بود که احساس می کرد همه؛ آدم ها را فقط برای خودشان می خواهند و اگر برایشان سودی نداشته باشند تمام کارهای گذشته شان را فراموش می کنند و خود پسندانه  و سر مست در محکمه خودشان هزاران دلیل می آورند  شاید هم ....

حالا دیگر هیچی نمی دانست ... نمی توانست  فکر کند و یا شاید اینقدر بی عدالتی دیده بود  که نمی خواست فکر کند ذهنش بایکوت شده بود...

می گفت: حال من الان از حال مردم غزه هم بدتر است  چون درد مردم غزه دیده می شود ولی درد دل من که مثل خورده دارد من را نابود می کند نه.

ولی در نهایت بهترین راه را انتخاب کرد و در خلوت دل شروع به گفتگو کرد:

خدایا! من را ببخش که این همه  بی در و پیکر با تو صحبت می کنم ولی می دانم که تو همینطوری هم حرفم را می فهمی ... اومدم پیش تو از .....

                                             پس کمکم کن که فقط تو علی کل شیء قدیری


ارسال شده در توسط W_gita

تصمیم زندگی[1] یا ...تصمیم کبری!؟

خدایا! آدم ها تا وقتی کوچک هستند آرزو می کنند که زود بزرگ شوند، به همین خاطر مدام به کفش و کلاه بزرگترها سَرَک می کشند و آنها را امتحان می کنند که چه وقت به اندازه آنها بزرگ می شوند تا بتوانند مثل بزرگترها  امر و نهی کنند اما وقتی که بزرگ می شوند مدام به کفش و کلاه زمان کودکیش سَرَک می کشند و یاد دوران کودکی را گرامی می دارند.

خدایا! می دانم که بزرگ شدن خیلی خوب است البته نه فقط از لحاظ قد و وزن. که شخصیت انسانها هم باید همپای قد و وزن بزرگ شود به اندازه لباس انسانیت.

اما یک نکته باقی است این که چرا بزرگترها یاد زمان کودکی را گرامی می دارند؟‌ شاید یک دلیلش این باشد که در آن زمان لازم نبود تصمیم های جدی بگیرند چون ممکن بود اشتباه کند. پس تصمیم گرفتن سخت است و از آن هم سخت تر این که برای زندگی برگشت ناپذیر تصمیم بگیریم.

خدایا! بزرگ شدن خوب است چون تو ما را برای بزرگ شدن آفریدی، تصمیم گرفتن هم خوب است چون خوب تصمیم گرفتن نشانه بزرگ شدن است ولی آنچه که خطرناک است به اشتباه رفتن است حتی یک لحظه. پس کمک کن تا درست تصمیم بگیریم با تصمیم های درست.

یقین دارم که تویِ مهربان که به مهربانی تو کلام آغاز می شود همیشه  به درخواستها پاسخ می دهی.



[1] . برای هم دعا کنیم که در تصمیم گیری دچار خطا نشویم.


ارسال شده در توسط W_gita

هر وقت دلتنگ می شوم سجاده راز و نیاز با اوست که آرامم می کنم.

 

وقتی دلم می گیرد دوست دارم آن را به وسعتی بیکران پیوند بزنیم تا از غربت به در آید...

و هر وقت که بدنبال آن بیکران می گردم هیچ وسعت بیکرانی جز از آن خدایی که این پهنه زیبا را آفرید نمی یابم.

پس ای بیکران هستی که فرموده ای:

ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ (غافر : 60)

کمکم کن تا سجاد ارتباطم با تو در گوشه گوشه زندگی ام گشوده باشد و هرگز انرا به گنجه پستوخانه ام نسپارم و نه فقط زمان دلتنگی ام که همیشه زندگی خود را با احساس حضور تو معنا بخشم که این بهترین اکسیر درمان که بلکه بهترین پیشگیرنده هر نوع دلتنگی است که:

أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ  (الرعد : 28 )

 


ارسال شده در توسط W_gita